ای برادر من! تا به مصرِ عشق در نیایی به یوسفِ جمالِ دوست، واصل نشوی و تا چون یعقوب، از چشمِ ظاهری نگذری، چشم باطن نگشایی و تا به نارِ عشق نیفروزی، به یارِ شوق نیامیزی و عاشق را از هیچ چیز پروا نیست و از هیچ ضُرّی ضرر نه. از نار، سردش بینی و از دریا خشکش یابی. (ح.ب)